Zaban öffentlich
[search 0]
Mehr
Download the App!
show episodes
 
در این سری برنامه ها شما دوستان عزیز پیام‌های متفاوتی در زمینه‌های گوناگون زندگی خواهید شنید این پیام‌ها از طریق داستان‌هایی که گرچه ممکن است واقعی نباشند ولی همه ما کم و بیش آنها را در زندگی تجربه کرده‌ایم به گوش شما میرسند.
  continue reading
 
Loading …
show series
 
– پادشاهی بود که در دربارش یه آشپز کار همیشه خوشحال کار میکرد پادشاه از وزیر باتدبیرش راز شادی اون آشپز فقیر رو پرسید که در جوابش وزیر گروه ۹۹ رو به پادشاه معرفی کرد – پیرمردی صبح زود از خونه اش بیرون اومد ؛ توی راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرین ……Von PersianBMS
  continue reading
 
-یه سخنران معروف در سالنی که حدود ۲۰۰ نفر جمعیّت داشت با یه اسکناس ۲۰ دلاری درس جالبی به حضار میده. -پدری هر شب قبل از خواب از دخترش میخواست که اگه اونو دوست داره اون گردنبند بدلش رو به پدر بده ولی هرشب دخترک گریه میکرد تا اینکه بالاخره راضی به اینکار میشه…Von PersianBMS
  continue reading
 
استاد دانشگاهی از دانشجوهاش میخواد درباره ۲۰۰ نوجوون که در قسمت کثیف و پرجمعیّت شهر زندگی میکردن تحقیق کنن و پیش بینی خودشونو درباره آینده اونها بنویسند نتیجه این بود”هیچ شانسی ندارن” ولی بعد از ۲۵ سال…Von PersianBMS
  continue reading
 
– مدیر جوانی با ماشین گرونش مشغول رانندگی بود که یه دفعه یه آجر با شدت به ماشینش برخورد می‌کنه وقتی ترمز می‌گیره می‌بینه که یه بچه اونجا ایستاده. – یه تاجر آمریکایی می‌خواد به یه ماهیگیر مکزیکی راهی یاد بده که از نظر اقتصادی پیشرفت کنه ولی ماهیگیر با چند تا سؤال ساده تاجر رو غافلگیر می‌کنه.Von PersianBMS
  continue reading
 
- پسر بچه ای وارد مغازه ه میشه که یه توله سگ بخره ولی از بین همه توله ها اونی رو انتخاب میکنه که میلنگیده - مرد میانسالی با همسرش در یه شب طوفانی وارد هتلی میشن که تمام اتاقاش پر بود ولی کارمند هتل اتاق خودشو به اونا میدهVon PersianBMS
  continue reading
 
– جواب بسیار ساده‌ای که یه دانشجوی فیزیک دانشگاه کپنهاک به این سوال می‌ده در نظر اول باعث رد شدنش می‌شه – کشتی غول پیکری خراب می‌شه و همه تعمیرکارا از تعمیرش عاجز می‌شن ولی یه تعمیرکار پیر میاد و…Von PersianBMS
  continue reading
 
– در جنگ جهانی اول یکی از سربازا از توی سنگرش می‌بینه که دوستش درست وسط میدان جنگ تیر خورده سرباز با اینکه خطر مرگ رو جلوی چشماش می‌دید تصمیم می‌گیره که به کمک دوستش بره… – آرایشگری بود که به وجود خدا عقیده نداشت. یه روز یکی از مشتریاش بعد از اینکه اصلاح سرش تموم می‌شه نکته جالبی رو مطرح می‌کنه …Von PersianBMS
  continue reading
 
– پدربزرگی با نوه‌اش تو کلبه‌ای کنار رودخونه زندگی می‌کردن یه روز با سبد زغال یه آزمایشی می‌کنن – جولیا تازه وارد مدرسه جدیدش شده بود و چون قیافه خیلی زیبایی نداشت از همون اول مورد تمسخر قرار گرفت…Von PersianBMS
  continue reading
 
مادری از بچه‌اش می‌پرسه مهم‌ترین عضو بدنش چیه ولی جواب‌هاش مادرشو راضی نمی‌کنه پسر بچه‌ای وقتی می‌فهمه صاحبش ماشینشو از برادرش هدیه گرفته یه آرزوی جالب می‌کنه که شنیدنیه…Von PersianBMS
  continue reading
 
Loading …

Kurzanleitung